وابسته نظامي (اتاشه)
واپس (عقب- دنبال- پي)
واپسين (آخرين)
وات (پوستين)
واترپروف (رطوبت ناپذير)
واتگر (سخنور- شاعر- قصه گو- پوستين دوز- وتگر)
واثق (اطمينان کننده- اعتماد دارنده- محکم- استوار)
واجار (بازار-سوق)
واجب (بايا- لازم- ضروري- بايست)
واجبي(وظيفه- مستمري)
واجد (دارنده- يابنده)
واحد (يک- يکي-يکتا)
واحد آتش توپخانه (آتشبار)
واحد الماس (قيراط)
واحد اندازه گيري صدا (دسيبل)
واحد اندازه گيري صوت ( بل)
واحد بار الکتريکي (کولن)
واحد بين المللي فرکانس (هرتز)
واحد تحصيلي (ترم)
واحد تزريقات (سي سي)
واحد تک ياخته گياهي (هاگ)
واحد تلفن (پالس)
واحد تنيس (ست)
واحد پتانسيل (ولت)
واحد پول آلباني (لک)
واحد پول اوگاندا (شيلينگ)
واحد پول ايسلند (کرونا)
واحد پول پرتغال (اسکودو)
واحد پول تايلند (بات)
واحد پول ترکيه (ليره)
واحد پول عهد ساسانيان (درم)
واحد پول غنا (سدي)
واحد پول کامبيا (دالاسي)
واحد پول گواتمالا (کولون)
واحد پول لسوتو (لوتي)
واحد پول مراکش (درهم)
واحد پول نروژ (کرون)
واحد پول هلند (فلورن)
واحد پول يونان (دراخما)
واحد توان الکتريکي (وات)
{{واحدهاي شمارش}}
واحد جوز (جوزه)
واحد زلزله (ريشتر)
واحد سرعت هواپيما (ماخ)
واحد سطح (ار- ريب)
واحد سنجش زاويه (راديان)
واحد شمارش دارو (دز)
واحد شمارش درخت خرما (نفر)
واحد شمارش مايعات، چاي، قهوه، شير و غيره: (استکان)
واحد شمارش درخت، چوب، تير، سنبه: (اصله)
واحد شمارش حبوبات انباشته شده (مثل يک انبار گندم)، کالا: (انبار)
واحد شمارش خانه، مِلک، چادر، ساختمان از قبيل دکان، حجره، رستوران، مسجد، فروشگاه، حمام، تصفيهخانه: (باب)
واحد شمارش وزن، نمونه (يک بار هندوانه، سه بار سبزي) : (بار)
واحد شمارش صندوق جواهر (يک بارخانه فيروزه): (بارخانه)
واحد شمارش بسته نقدينهها ،اشرفي،سکههاي زر. (بدره)
واحد شمارش کاغذ، ورق. (برگ)
واحد شمارش خز، سنجاب، پوست بخارايي. (بطانه)
واحد شمارش نوشيدنيها، مشروب (بطري)
واحد شمارش حجم و وزن (يک بغل سبزي، يک بغل آجيل و شيريني) (بغل)
واحد شمارش نخ، بسته نخ، رخت، شال (بقچه)
واحد شمارش درخت بيتنه مانند گل و گياهان زينتي (مثل يک بوته نعنا) (بته، بوته)
واحد شمارش کاغذ (بند)
واحد شمارش پرندههاي شکاري (بهله در اصل به معني دستکشي است که بازدارها به دست ميکنند.) (بَهله)
واحد شمارش ده، روستا (پاره)
واحد شمارش آبادي (پارچه)
واحد شمارش چلوکباب، غذا و مانند آن. (پُرس)
واحد شمارش مايعات و گاه چيزهاي ديگر. (پيمانه)
واحد شمارش اکثر چيزها، مطلق اشياء شمارشي مانند«پنج تا اتاق»،مطلق عدد مانند "سه تاً. (تا)
واحد شمارش مو (تار)
واحد شمارش افعي، مارهاي سمي (تازيانه)
واحد شمارش فرش،قالي،گليم،زيلو،پتو،جاجيم,پارچه،لحاف،تشک،لوح، برات. (تخته)
واحد شمارش انسان (تَن)
واحد شمارش واحد وزن (تُن)
و احد شمارش پارچه. (بيست متر پارچه بستهبنديشده لباس را يک توپ ميگويند) (توپ)
احد شمارش شيشه، شراب (جام)
واحد شمارش کفش، جوراب (جفت)
واحد شمارش مساحت براي زمين و ملک. (جريب)
واحد شمارش کتاب، مجله (جلد)
واحد شمارش فيلم عکاسي، لاستيک، مار (حلقه)
واحد شمارش تخم مرغ (دانه)
واحد شمارش قاشق و چنگال، رختخواب (دست)
واحد شمارش ماشينآلات، خودرو، آپارتمان (دستگاه)
واحد شمارش گوسفند، گاو (راًس)
واحد شمارش قنات، چشمه (رشته)
واحد شمارش فيل (زنجير)
واحد شمارش قطار (رام)
واحد شمارش گُل، آهنآلات (شاخه)
واحد شمارش در، پنجره (عدد)
واحد شمارش پنبه (عدل)
واحد شمارش هواپيما، ناو، خودروهاي نظامي (فروند)
واحد شمارش پرونده،برات،چک،سفته،فيش بانکي،گواهينامه، جواز،وام،مِلک،لايحه،جرم،قتل،سرقت،حادثه? رانندگي (فقره)
واحد شمارش صابون (قالب)
واحد شمارش تفنگ (قبضه)
واحد شمارش نان (قرص)
واحد شمارش عکس، شعر، فرش ، زمين (قطعه)
واحد شمارش پلنگ، يوزپلنگ، سگ (قلاده)
واحد شمارش تمبر (قطعه)
واحد شمارش سيگار (نخ)
واحد شمارش انسان، شتر، درخت خرما (نفر)
واحد شمارش حمام، آپارتمان، منزل مسکوني (واحد)
واحد شمارش کالايي که به مقياس معين بسته بندي ميشوند (بار)
واحد شمارش کاغذهاي جلدنشده (برگ)
واحد شمارش يک دسته کاغذومقوابه مقدارمعين (بند)
واحد شمارش قالي، پتووفرش (تخته)
واحد شمارش پارچه ندوخته (توپ)
واحد شمارش فشنگ (تير)
واحد شمارش لباس دوخته (ثوب)
واحد شمارش شيشه پنجره، آيينه (جام)
واحد شمارش کفش، جوراب، دستکش (جفت)
واحد شمارش کتاب (جلد)
واحد شمارش قرقره، دکمه، مداد (جين)
واحد شمارش قند، آب نبات، قرص (حب)
واحد شمارش اشيائ گرد، چاه (حلقه)
واحد شمارش گردو، مدادوديگراشياءقابل شمارش (دانه)
واحد شمارش ماشين آلات، راديو، تلويزيون و... (دستگاه)
واحد شمارش گل وگياه (دسته)
واحد شمارش بسته دوازده تايي(کمربند،گردنبند)،قنات (دوجين)
واحد شمارش دکان ومغازهک (دهنه)
واحد شمارش گاو، گوسفند، گله، افرادخانواده (سر)
واحد شمارش انواع پول فلزي (سکه)
واحد شمارش لامپ وشمع ونظايرآن (شعله)
واحد شمارش ظروف مايعات. (شيشه)
واحد شمارش پارچه، شال، شال گردن (طاقه)
واحد شمارش نامه، پاکت وسندهاي ديگر (طغرا)
واحد شمارش پرندگان،درب،پنجره وديگراشياءقابل شمارش (عدد)
واحد شمارش دستههاي بزرگ کالا،پنبه، پارچه وکاغذ (عدل)
واحد شمارش توپ و تانک و وسايل سنگين چرخ دار (عراده)
واحد شمارش گردو (فال)
واحد شمارش وسايل نقليه? هوايي ودريايي (فروند)
واحد شمارش گواهينامه، اسنادپرداختي(چک وسفته) (فقره)
واحد شمارش ازچاقوتامسسل (قبضه)
واحد شمارش بندکفش، مدادولوازم تحرير (قراسه)
واحد شمارش اشک، خون، جوهر و بعضي مايعات ديگر (قطره)
واحد شمارش جانوران وحشي (قلاده)
واحد شمارش زمين وپارچه(واحدشمارش يکدست لباس کامل) (قواره)
واحد شمارش دستههاي مختلف جانوران (گله)
واحد شمارش اشياء استوانهاي شکل وخميري شکل مانندماتيک وخميردندان (لوله)
واحد شمارش مينياتورهاي دستنويسهاي قديمي (مجلس)
واحد شمارش کتاب و روزنامه و مجله (نسخه)
واحد طول (متر)
واحد طول سنتي (وجب)
واحد ظرفيت خازن (فاراد)
واحد فشار (اتمسفر)
واحد کار (ژول)
واحد کمان و زاويه (راديان)
واحد مايعات (ليتر)
واحد مسافت (فرسخ)
واحد واليبال (گيم)
واحد وزن روسيه (پوت)
واحد وزن قديمي (درخمي- تسو)
واحدي براي اندازه گيري طول معادل 91 سانتي متر (يارد)
واحدي در ارتش (هنگ)
واحدي در طول (اينچ)
واحدي در وزن (اونس)
واحه (آبادي کوچک در صحرا-زمين داراي آب و علف در بيابان)
واخواست (بازخواست- ايراد- اعتراض- واخواهي)
وادي (دره- رودخانه- گشادي)
واديج (چوب بست که تاک انگور را روي آن مي بندند)
وار (پسوند شباهت و مثل و مانند)
وارسته (رها - آزاد- بي قيد)
وارو (پشتک- واژگون)
واريس (تورم وريد)
واژه (لغت - کلمه)
واژه نامه (لغت نامه- فرهنگ لغت)
واسطه حل اختلاف (پادرمياني)
واشک (قرقي- هيلا- باشه)
واشامه (چارقد- روسري- شامه)
واشي (سخن چين- نمام)
واضع آلماني کمونيسم جديد (کارل مارکس)
واضع تئوري بنياد انواع (داروين)
واضع مذهب تائوتي در چين (لائوتسه)
وافر (فراوان- بسيار- افزون)
وافي (وفا کننده- تمام - کامل)
واقعه (رويداد- رخ داد)
واقف (ايستاده- وقف کننده- داننده- آگاه)
واقي يا واقي (پرنده اي از نوع مرغابي)
واکسن (مايه)
واکسيل (رشته نخي يا ابريشمي که افسران روي دوش و سينه آويزان مي کردند)
واکسيناسيون (تلقيح- مايه کوبي)
واگذاري کاري به کسي (تفويض- توکيل)
واگن - واگون (اطاق راه آهن)
وال (بالن- نوعي پارچه ابريشمي)
واله (شيفته - اندوهناک- سرگشته)
والي (فرمانروا- حاکم)
وام (قرض- ابام- دين)
وام دار (قرض دار- بدهکار)
وام دهنده (داين)
وامق (دوست- عاشق- نام عاشق عذرا)
وانيل (گياهي خزنده داراي ساقه دراز)
واهب (بخشنده - عطا کننده)
واهمه (هول- ترس- خوف)
واهي (پوچي)
وايا (بايا- بايسته- ضرورت- حاجت- مراد)
وبا (کلرا)
وبال (سختي- عذاب)
وب سايت (تارنما)
وت (بانگ قمري)
وتد (ميخ)
وتر (زه کمان- زه)
وتو (مخالفت- امتناع)
وثوق (استواري- اعتماد- اطمينان)
وج (سوسن زرد)
وجب (فاصله ميان انگشت کوچک و بزرگ)
وجد (شور - شوق- خوشي- شيفتگي)
وجود (هستي)
وجه (روي- صورت- گونه-قصد- نيت)
وجه تسميه باکو (بادکوبه)
وحشت آور (مدهش)
وحشي (دد)
وحيد (تنها- يکتا)
وخيم (سخت - دشوار- سنگين - ناگوار)
ود (دوستي- محبت)
وديعه (امانت- سپرده)
ور (پرگويي)
وراج (پرحرف- روده دراز- حراف)
وراء (عقب - پس - پشت)
وراق (کاغذ فروش- نويسنده- کتاب نويس)
ورام (پاره سنگ ترازو)
ورتاج (آفتاب گردان)
ورت (برهنه - لخت)
ورتيج (بلدرچين)
ورجاوند (بلند پايه- ارجمند)
ورد (گل- گل سرخ- ذکر- دعا)
وردان (زگيل)
وردک (جهاز عروس)
وردنه (شوبک- نورد)
ورزش آبي (شنا)
ورزش با توپ بيضي (رگبي)
ورزش تک رقمي (دو)
ورزش شمشير بازي (اسکريم)
ورزشگاهي در هند و محل مسابقات مقدماتي جام آسيا در سال1960 (ارناکولام)
ورزشگاه باشگاه باير لورکوزن (باي آرنا)
ورزشي (اسپورت)
ورس (ريسمان- برس- چوبي که در بيني شتر مي کنند)
ورشکست (بانکروت)
ورطه (منجلاب- گرداب)
ورع (پرهيزکاري)
ورقا (کبوتر ماده- فاخته)
ورک (استخوان ران - کفل)
ورکاک (کرکس- مرغ مردار خوار)
ورل (سوسمار استراليايي)
ورم (آماس)
ورم حجاب حاجز (برسام)
ورم خودماني (پف)
ورم ريه (برنشيت)
ورم سينه (برسام)
وريد (شاهرگ- سياهرگ- رگ گردن)
وريز (صمغ)
وزر (گناه- بزه- بارگران)
وزش باد (هبوب)
وزغ (غوک- وک)
وزن (سنگيني)
وزنه (سنگ ترازو- ورام)
وريد (سياه رگ- شاهرگ)
وزيدن باد (هبوب- هب)
وزير افراسياب (ويسه)
وزير انوشيروان (بزرگمهر)
وزير با تدبير عضدالدوله ديلمي (صاحب بن عباد)
وزير سلطان محمود غزنوي (حسن کوزيري)
وزير شطرنج (فرزين)
وزير فرعون (هامان)
وزين (سنگين- گران- متين- باوقار)
وسام (نشان- مدال)
وسايل مورد نياز (ضروريات)
وسايل نوزاد (سيسموني)
وسد (مرجان- بسد)
وسط (ميان- بين)
وسق (بار شتر- اندازه شصت صاع)
وسم (داغ کردن- علامت گذاشتن- نشان کردن)
وسن (نياز- حاجت)
وسني (هوو- آموسني)
وسه (چوبدستي)
وسيع ترين جزيره قاره افريقا (ماداگاسکار)
وسيع ترين جزيره جهان (گرينلند)
وسيله بازي دختران (عروسک)
وسيله سنجش هواپيما در صنعت هواپيمايي (آلتي متر)
وسيله احتياطي (يدک)
وسيله اي در اتومبيل (ريوستا)
وسيله اي در چرخ نخ ريسي (دوک)
وسيله اي در خياطي (قرقره- ماکو- ماسوره - دوک)
وسيله اي در ژيمناستيک (خرک)
وسيله اي در شبکه رايانه اي (هاب)
وسيله اي در ورزش باستاني (ميل)
وسيله بنايي (ماله)
وسيله پرواز (بال)
وسيله رگ زني (نيشتر- ادر)
-وسيله غله افشاني (هيد)
وسيله نقليه (مرکب)
وش (غوزه پنبه- خوش- نيکو)
وشک (صمغ)
وشم (بلدرچين)
وشن (برف- باران)
وشينه (جوشن- زره)
وصال (پيوستن- رسيدن)
وصايت (اندرز- نصيحت- پند- سفارش)
وصلت (پيوند)
وصله (پينه)
وصيت کردن (ايلا)
وضعيت ماه در سه شب آخر ماه هاي قمري (محاق)
وطواط (خفاش- شب پره)
وعاء (ظرف- خنور)
وغ (بانگ وزغ)
وغست (ظاهر- آشکار)
وفي (وفا کننده- وفاداري)
وقاحت (بي شرمي- بي حيايي- بي ادبي)
وقار (هون- متانت- بردباري- سنگيني- بزرگواري- وقر)
وقت و هنگام (اوان)
وقت و هنگام کار (ميقات)
وقح (بي شرم)
وکيل (نماينده)
وکيل دادکستري (آوکا)
ول (لجام گسيخته- رها- يله- آزاد- ولو)
ولايت و ناحيه (لکا)
ولايتي در افغانستان (تخار- باميان- پروان)
ولج (کرک- بلدرچين- ورتيج- جوجه عقاب- راه ريگستان)
ولد (فرزند)
ولرم (نيمه گرم)
ولع (حريص شدن)
ولگرد (دله- هرزه- بيکاره)
وليد (کودک- نوزاد- بنده- مولود)
وليکن (اما)
ون (درخت زبان گنجشک)
ونانه (نان کلفت- نان گرده)
ونديداد (قسمتي از کتاب اوستا)
ونگ (تهي - خالي- تهي دست-درويش- مفلس)
ونوس (زهره- ناهيد- رب النوع عشق در نزد يوناني ها)
وهاب (بخشنده)
وهاج (درخشنده- فروزان)
وهم (گمان- خيال)
وهم شده (موهوم)
وهن اور (اهانت اميز)
وي (مقدار- اندازه)
ويار (حالت زن آبستن)
ويار کردن (تاسيدن)
ويتامين (وانک)
ويتامين انعقاد خون (کا)
ويتامين جدولي (کا)
ويتامين A (رتينول)
ويتامين ب کمپلکس (نياسين)
ويترين (جعبه آيينه- قفسه شيشه اي)
ويتنام قديم (انام)
ويد - ويدا (کم- اندک)
وير (حافظه- فهم- ادراک- هوش)
ويرا (باهوش- يادگيرنده)
ويران (يبات- باير- خراب- منهدم)
ويران کردن (هدم)
ويرگول (کاما)
ويزيت (بازديد- ملاقات- عيادت)
ويزيتور (بازارياب)
ويژه (خالص- خاص- مخصوص)
ويژه سازي (تخصيص)
ويس (فقر- درويشي)
ويل (فتح - ظفر- پيروزي- هلاک- مصيبت)
ويلا (خانه ييلاقي- کاخ ييلاقي)
ويلان (سرگردان- آشفته-گمراه- در بدر)
ويم (گل- کاهگل)